از لبش گر نکشم دست ، ملامت نکنی
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
غزلی جدید از استاد علی نظمی تبریزی
از لبش گر نکشم دست ، ملامت نکنی
تسلیت
۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه
جدید ترین غزل استاد نظمی تبریزی
در هر کجا که می گذرم از تو گفتگوست
ساقی ! به حیرتم که چه پیموده ای مرا؟
صبح است و گریه های جگر سوز در گلوست
از جستجوی کعبه و بتخانه فارغم
من این نماز و سجده که دارم به کوی اوست
مطرب ! ز نغمه های دل انگیز لب مبند
بلبل به هر کجا که نشیند ، ترانه گوست
من سال ها در آتش غم سوختم ، ولی
از دست کس نسوخته ام ، یار شعله خوست
( نظمی ) غمین مباش که می دیر یاب شد
در بزم ما بیا که می اینجا سبو سبوست
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
همایش( کاوشی در شب یلدا)
همایش ( کاووش در شب چله )
دانشگاه تهران – دانشکده ی دارو سازی : استاد کزازی
شب يلدا، درازترين شب سال و يكي از بزرگترين جشن هاي ايرانيان است. ايرانيان همواره شيفته شادي و جشن بوده اند و اين جشن ها را با روشنايي و نور مي آراستند. آنها خورشيد را نماد نيكي مي دانستند و در جشن هايشان آن را ستايش مي كردند. در درازترين و تيره ترين شب سال، ستايش خورشيد نماد ديگري مي یابد. مردمان سرزمين ايران با بيدار ماندن، طلوع خورشيد و سپيده دم را انتظار مي كشند تا خود شاهد دميدن خورشيد باشند و آن را ستايش كنند. خوردن خوراكي ها و مراسم ديگر در اين شب بهانه اي است براي بيدار ماندن يكي از دلايل گرفتن جشن دراين شب زاده شدن ايزدمهر است.
مهر به معناي خورشيد و يكي از بغان ايراني و هندي است و تاريخ پرستش به سال ها پيش از زرتشت مي رسد. پس از ظهور زرتشت، اين پيامبر ايراني خداي بزرگ را اهوارمزدا معرفي كرد. ايزدان و بغان را به دو دسته اهورايي و ديواني تقسيم كرد. در باور زرشتي، بغان تيره اهورايي ستوده و بغان تيره ديواني نكوهيده شود. يكي از ايزدان اهواريي ، مهر ايراني و هني بود. مهر ايزدي نيك است و قسمتي از اوستا به نام او، نام گذاري شده است. در مهريشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ايراني مي نگرد تا دروغي نگويد.»ايزد مهر در يكي از شهرهاي خاوري ايران از دوشيزه اي به نام ناهيد زاده شد. پس از مدت اندكي كشور به كيش مهرپرستي گرويد. مهرپرستي از مرزهاي ايران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرويدند و دين رسمي رم شد. «يوليانوس» يا «ژوليان» يكي از پادشاهان رومي گروه گروه مردم ترسا را به دين مهر مي كشاند و دعوت مي كرد. هنوز هم نيايش هاي اين شاه رومي با مهر برجاست. «اي پدر در آسمان نيايش مرا بشنو» «يوليانوس» در اين نيايش خدا را پدر مي نامد. اين اسمي بود كه ترسايان به تقليد از مهرپرستان بر خداي خود گذاشتند. روميان سال هاي بسيار تولد مهر و شب چله را جشن مي گرفتند و آن را آغاز سال مي دانستند. حتي پس از گسترش دين مسيحيت، باز كشيشان نتوانستند از گرفتن اين جشن ها جلوگيري كنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي كنند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزدمهر، هنگامي كه به آيين و مراسم مسيحيان در كريسمس نگاه مي كنيم بسياري از نشانه هاي ايراني اين مراسم را در مي يابيم. ايرانيان قديم در شب چله درخت سروي را با دو رشته نوار نقره اي و طلايي مي آراستند. بعدها مسيحيان درخت كاج را به تقليد از مهرپرستان و ايرانيان تزيين كردند. مهر از دوشيزه با كره اي به نام آناهيتا در درون غاري زاده شد كه بعدها مسيحيان عيسي را جايگزين مهر و مريم را جايگزين آناهيتا قرار دادند. يكي ديگر از وام گيري هاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يكشنبه است.Sunday به معني روز خورشيد يا مهر است كه روز مقدس مهرپرستان بود. ارنست رنان درباره آيين مهرپرستي گفته است: «اگر عيسويت به هنگام گسترش خود بر اثر بيماري مرگ ماري باز مي ايستاد، سراسر جهان به آيين مهر مي گرويد
۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه
شب یلدا مبارک
شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ایرانیان نزدیك به 2500 سال است كه شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را كه درازترین و تاریك ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در كنار یكدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریكی و سردی روحیه آنان را تضعیف نكند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یك شب طولانی و سیاه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.
مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت كه در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت كلیسا، كریسمس (مراسم میلاد مسیح) را 25 دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سال های كبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب 25دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یكی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.
آراستن سرو و كاج در كریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریكی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می كردند كه تا سال بعد یك نهال سرو دیگر كشت كنند.
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از كار دست می كشیدند كه نمی خواستند احیاناً مرتكب بدی كردن شوند كه میترائیسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است كه پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده كه دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست كه انگلیسی یك زبان گرمانیك (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می كرد.
فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (كیانیان كه از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:
كه ما را ز دین بهی ننگ نیست
به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر
آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب، تاریكی و سیاهی در اوج خود است.
واژه یلدا، از دوران ساسانیان كه متمایل به كارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به كار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست كه هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مركب شب چله (40 روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود.خور روز (دی گان)- یكم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یكسان به نظر آیند و كسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و كارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ كردن و خونریزی، حتی كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می كردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده كه همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود .
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
سوی جانان می شود شاه وفا
همرهش شیران جنگی بی هراس
می روند از مروه تا کوی صفا
گر چه چشم خسته را خواب آرزوست
می رود همراه دل تا نینوا
ماه نو سر در گریبان چون کمان
تیر یک رنگی پراند درهوا
در پسش گل چهرگان باغ عشق
پیش رویش صد هزاران اشقیا
هر طرف آیاتی از لب تشنگی
دم به دم نجوای گوش مقتدا
می طراود دیده اش آب فرات
لیک در خاطر ندارد جز دعا
آتش نامردمان جیره خوار
شعله باران می کند فرش و سما
خون بهای عزت و آزادگی
می شود با خون اصغر ها ادا
ظهر عاشورا در آن دشت ستم
جان به جانان می سپارند اولیا
وای دل ( سرخی ) که در دریای خون
پای هفتاد دوسر شد نیزه ها
۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه
۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه
غزلی جدید از جعفر سرخی
دوش در آیینه بر پیشانیم چین دیده ام
چهره ی شاداب هستی را چه مسکین دیده ام
دیده ی بینا سیه بین گشته از آه و فغان
اشک را بر مردمان دیده بالین دیده ام
آشنایی با من ای عکسی که در آیینه ای
یادم آمد دی تو را با زلف پر چین دیده ام
گنج قارون و قناعت هر دو در آیینه است
آن یکی نزد شهان ، دست گدا ، این دیده ام
تار موهای سپیدم گفت در آیینه دوش
وه جوانی را خراب از برف سنگین دیده ام
قاب آیینه ز اشکم گشته ( سرخی ) خیس ازآن
غنچه ی نشکفته را در دست گلچین دیده ام
۱۳۸۸ آذر ۳, سهشنبه
غزلی تازه از رنجی تبریزی به مناسبت ورود آقای دکتر احمدی نژاد ریاست جمهور به خطه ی آذربایجان شرقی در سومین سفر خود
این غزل به مناسبت تشریف فرمایی ریاست محترم جمهور به استان آذربایجان شرقی در سومین سفر استانی در خدمت ایشان قرائت گردید که مورد توجه قرار گرفت و از طرف ریاست جمهور آقای دکتر محمود احمدی نژاد و نیز از طرف بنیاد شهید توسط سردار جمشید نظمی مورد تشویق قرار گرفتند .
=========================================
از کجا باید سخن آغاز کرد
دفتر خونین دل را باز کرد
باید اینک شعر را معنا کنیم
چامه ای با رنگ خون انشا کنیم
ای قلم ، بنویس از یاران عشق
از رشادتهای سرداران عشق
لحظه های تلخ و شیرین داشتیم
روزهای شاد و غمگین داشتیم
ای برادر خود چنین می خواستیم
زخم ترکش بر جبین می خواستیم
خود بر آن بودیم تا بی سر شویم
از شهادت لاله ی پرپر شویم
ای قلم ! امشب مرا یاری نما
خون دل بر دفترم جاری نما
زانکه امشب از جنون خواهم نوشت
از درفش و تیغ و خون خواهم نوشت
ای سوارانی که جان را باختید
تا شفق با مرکب خون تاختید
بیمتان هرگز نبود از جنگ و خون
سفره گستردید در دشت جنون
عشق را از کربلا آموختید
آتشی در سینه ها افروختید
با شما در آن فراسو دیده ایم
مرگ با خود روی در رو دیده ایم
دیده ایم آری برادر دیده ایم
زخم ها در پیکر و سر دیده ایم
دیده ایم آری برادر مرگ را
بر زمین افتادن صد برگ را
زخم تیر و ترکش خمپاره ها
لاله های پرپرو صد پاره ها
تا افق در جاده ره پیموده ایم
جبهه بر خاک شهادت سوده ایم
هشت وادی بود دوشادوش ما
بیرقی مجروح در آغوش ما
دست بر دست این علم گردیده است
بس علمدار دلاور دیده است
باکری بوده ست پرچمدار عشق
نیست دیگر پیش ما سردار عشق
ای گل من بوی یاران داشتی
بوی سبز نوبهاران داشتی
بی تو باغ ماجراحت دیده است
باغ ما،فصل شهادت دیده است
بوی غربت می دهد این سرزمین
شهر ما صد زخم دارد بر جبین
چشم بر راه تو دارم تا غروب
ای تو رشک ماه خورشید جنوب
دیگر از دل انتظار صبر نیست
آسمان دیده ام بی ابر نیست
گریه هایم رنگ خون دارد هنوز
خون دل از دیده می بارد هنوز
در دلم طوفان غم بر پا شده ست
دامن از خونابه چون دریا شده ست
خواب را امشب به چشمم راه نیست
هیچکس از درد من آگاه نیست
ای دریغا ! کاروان عشق رفت
(( باکری )) آن ساربان عشق رفت
کاروان رفته ست ما جا مانده ایم
در کویر تشنه تنها مانده ایم
شوق پرواز و رهایی داشت او
رو به کوی آشنایی داشت او
او خدایی بود و سوی او شتافت
چهره گلگون ، سوی کوی او شتافت
اینک ای دل ، آن گل پرپر کجاست؟
فاتح (( فتح المبین )) (( خیبر )) کجاست ؟
او وصال یار در سر داشته است
روزگاری دیده بر در داشته است
وصل جانان بود عمری آرزوش
دید دلبر را شبی در روبروش
جان سپرد آخر به جانان وصل شد
تا گذشت از فصل هجران ، وصل شد
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه
انفجار هسته ای
تعریف انفجارانفجار اعم از عادی یا هسته ای عبارتست از رهایی مقدار زیادی انرژی در مدت زمانی بسیار کوتاه و در فضای محدود .
ساختار انفجاری هسته ایدر انفجار هسته ای حرارت و فشار حاصل از اندازه ای است که جرم بمب و همه مواد موجود در فضای مزبور را در آن واحد زمان بصورت توده ای از گاز داغ ، ملتهب و فشرده در آورده و تشکیل گوی آتشین که در حدود چند میلیون درجه حرارت است می دهد این گوی آتشین بلافاصله انبساط کرده و به لایه های بالای جو صعود می کند.انبساط سریع گوی آتشین فشار اطراف خود را بالا برده و موج انفجاری بسیار شدیدی و یا موج ضربه فوق العاده ای در زمین یا آب یا در زیر زمین ایجاد می کند که اثر تخریبی انفجار مربوط به آنها ست .
مشخصات انفجاری هسته ای- در نزدیکی انفجار سرعت موج از یک کیلومتر درثانیه یعنی هزارها کیلومتر در ساعت بیشتر است .- قسمت عمده ای از انرژی انفجار بصورت حرارت و نور آزاد می شود که در منطقه وسیعی ایجاد آتش سوزی نموده و حتی در فاصله های دورتر سبب سوختگی در پوست بدن موجودات زنده ای که در معرض آنها قرارگرفته باشند می گردد .- مقدار زیاری اشعه نامریی هسته ای به نام تشعشع هسته ای اولیه بوجود می آید که قدرت نفوذی فوق العاده ای داشته و بر حسب شدت تشعشع آنها آثار بیولوژیکی تشعشعات هسته ای وخیم یا کشنده در موجودات زنده بوجود می آورند .- مواد حاصل از انفجار های هسته ای به شدت رادیو اکتیو بوده ومنطقه وسیعی را بطوری الوده می سازد که بر حسب نزدیکی یا دوری از مرکز انفجار تامدتی غیر قابل سکونت خواهند بود مانند هیروشیمای ژاپن .- در انفجارهای معمولی درجه حرارت در مرکز انفجار به حدود ۵۰۰۰ درجه سانتیگراد درمورد انفجارهای هسته ای به ده ها میلیون درجه می رسد .
حوزه انفجارهسته ایقطر کره آتشین از بمب هسته ای یک مگاتنی در یک هزارم ثانیه به حدود ۱۵۰ متر رسیده ودر هر ثانیه به حداکثر اندازه خود که حدود ۲۰۰۰ متر است می رسد و پس از یک دقیقه نسبتا سرد شده و روشنایی خود را از دست می دهد این زمانی است که انفجار ۷ کیلو متر صعود کرده است برای تصور میزان درخشندگی آن کافیست اشاره کنیم که :- از فاصله یکصد کیلومتری از نور خورشید در وسط روز درخشنده تر است .- در پاره ای از آزمایش ها که در طبقات بالای جو انجام گرفته نور حاصله از فاصله ۱۰۰۰ کیلومتری محسوم بوده است که تحت بعضی شرایط این نور می تواند موجب کوری موقتی یا سوختگی دایمی شبکیه چشم شود .- در موقع آزمایشات هسته ای در معرض بودن تصادفی اشخاص موجب سوختگی شبکیه چشم درمسافت ۱۰ مایلی در سلاح ۲۰ کیلو تنی شده است .- گوی آتشین همانطور که به سرعت بزرگ شده و صعود می کند تغییر شکل داده و پهن تر می شود ضمناً هوا و خاک و عناصر دیگر را از پایین به داخل خود می مکد و به همین ترتیب دنباله ای از غبار تشکیل می شود که گوی آتشین را به زمین وصل می کند کره آتشین بتدریج سرد شده و بصورت ابری متلاطم در می آید که ابتدا سرخ رنگ بوده و بعد سفید می شود در این حال با دنباله خود شکل قارچی به خود می گیرد .
تخریب بعد از انفجار هسته ای- چنانچه انفجار در سطح زمین یا نزدیکی آن اتفاق بیافتد مقدار زیادی خاک و شن و مواد مختلف بخار شده و همراه با گوی آتشین بالا می روند یک صدم انرژی سلاح مگاتنی در تر کش سطحی کافی است که ۴۰۰۰ تن خاک و شن و سنگ را بخار نماید این مواد که بدین ترتیب به داخل گوی آتشین کشیده شده با مواد رادیو اکتیو مخلوط می شوند و ابر اتمی قارچ شکل انفجارات اتمی را شکل می دهند ذرات این باد بتدریج به زمین بازگشته و یا در اثر برف و باران به زمین ریخته خواهد شد این عمل ریزش اتمی نامیده شده و منبع تشعشعات باقیه خواهند بود .- در انفجارهای زیر آبی مقدار زیادی آب بخار خواهد شد یک صدم انرژی سلاح یک مگاتنی کافیست که ۲۰۰۰۰ تن آب را بخار کند .- انفجار زیر زمینی اتمی ایجاد تکانهایی مانند زمین لرزه می نماید در اثر این لرزش و جابه جاشدن قسمتی از سطح زمین خرابی بوجود می آید اما انرژی یک زلزله قوی با انرژی یک میلیون بمب اتمی برابر است!
تقسیم بندی انرژی انفجار سلاح اتمیمجموع انرژی حاصله که به نام قدرت بمب نامیده می شود به سه اثر اولیه تقسیم می شود . گرچه تقسیم بندی انرژی تا اندازه ای به نوع سلاح و سوختنش وشرایط انفجار بستگی دارد ولی بطور کلی بصورت زیر تقسیم بندی می شود .- ۵۰% انرژی به توسط موج انفجاری یا موج ضربه حمل می شود .- ۳۵% انرژی را تشعشع حرارتی و امواج نورانی در خود دارند .- ۱۵% انرژی را تشعشع هسته ای ( ۵% تشعشع ابتدایی ۱۰% تشعشع باقیه ) دارد.منبع: http://atwis.com
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
غزلی از جعفر سرخی
( اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را )
یک نظر ای ماه رو در کار دل سرگشته کن
گر چه از مهتاب می باید حذر دیوانه را
ره ز کعبه بردم آخر بر در بتخانه ها
جای مسجد بر گزیدم عاقبت میخانه را
می ز بیم محتسب یاران چه پنهان می خورید
در فلک باید کنیم این طفل مکتب خانه را
گر گریزم واعظ از پند تو هیچم عیب نیست
سعی موران می کند ویران اساس خانه را
گردش آن نر گس مستانه مستم کرده است
به که ساقی کم کند پیمودن پیمانه را
ساقی میخانه امشب چون حریف ما نشد
وقف پیمانه کند ( سرخی ) خم و خمخانه را
غزلی جدید از جعفر سرخی
می زند تیشه به جانم این غم پنهان من
قصد جانم گر کند ابروی کج پیمان کنم
کج مکن ای ماه رو !چون زلف خود پیمان من
تیر مژگان تو را با خون دل رنگین کنم
تا بر آید آرزوی سینه ی سوزان من
بس که خون دل خورد چشمم ز ههجران رخت
مردم چشمم نماید بحر خون ، دامان من
بر سر چاه زنخدان کاروان ها خفته است
تا به کی در چاه ماند یوسف کنعان من
شد دوای درد ( سرخی ) نوش خند لعل تو
همتی کن ای طبیب درد بی درمان من
۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه
تسلیت
تسلیت
زندگی نامه ی استاد پایگذار به روایت یاران
زندگينامه شاعرتبريز – " نصير " پايگذار سال تولد 11 / 11 / 1311نصير پايگذارمتخلص به " نصير " در يازدهم بهمن ماه سال 1311 متولد شد. پدرش مهدي كارمند راه آهن بود.ابتدائي و متوسطه را در شهر مرند و دانشسراي مقدماتي را در تبريز به پايان رسانيده و به عنوان معلم در شهر مرند شروع به كار كرد. يك سال رئيس تربيت بدني مرند بود و به تبريز منتقل شد و در سال 1342 از دانشكده ادبيات تبريز در رشته زبان و ادبيات فرانسه ليسانس گرفت و در دبيرستانهاي دخترانه و پسرانه تبريز – انستيتو بازرگاني، انستيتو تكنولوژي، مركز مربي كودك، دانشسراهاي مقدماتي و راهنمائي تحصيلي، دانشگاه تبريز به تدريس تربيت بدني و ژيمناستيك و زبان فرانسه
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
غزل
آمدی راحت جانم بنشین
بنشین سرو روانم بنشین
تو بیا شکوه ی دل باز کنم
از دل و روح و روانم بنشین
بنشین ازدل (سرخی)غزلی
بشنو شعر روانم بنشین
۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه
غزلی ترکی از استاد پایگذار
كاش كي زيـندانـدادا يــالــقــيـزليقا بير درمـــان اوْلا
يوْلــــونوب قوْل قاناديم سانكي سينيب بال و پريم
هر كسين اوْلماسـا امـــيــدي حــايــاتـــيــندا، بوُراخ
غزلی جدید
طرف باغ و لب جو ، مجلس جام است اینجا
صحبت از میکده و شرب مدام است اینجا
لب نهادم به لبی مست ، ندانستم و لیک
لب یار است و یا جام ، کدام است اینجا
خرقه ام گر چه کنون رهن در میکده هاست
رای ساقی چه بود طرفه کلام است اینجا
ناصح ار تو به نکردیم در این عهد چه باک
عهد ما با می و میخانه مدام است اینجا
( سرخی ) از حسن رخ ساقی میخانه بگو
نقل قول سخن شیخ حرام است اینجا
با رفتن زمـستان ، هر دانه را عروسیست
در کوی می فروشان ، پیمانه را عروسیست
با کــاروان لیلی، ســالار کـاروان گفت
در بدر کامل امشب دیوانه را عروسیست
بازار وهم گرمست زآن رو در ایــن زمانه
با زاهـد ریــایی ، افسانه را عروسیست
افسرده دل نشستند ، در بــزم، میگساران
دردست شیخ و زاهد ، صددانه را عروسیست
از جـام مانده نامی از می حکایتی نیست
مستان چه چاره جوییم؟میخانه را عروسیست
خون است اشک دیده ، ( سرخی ) چه سان بگویم
با مرگ آشنایان ، بیـــگانه را عروسیست
ـ ـ ن ـ ن ـ ـ ـ ـ ن ـ ن ـ ـ
غزلی جدید
================
ای فدای چشم تو خمخانه ها