۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

غزلی جدید از استاد علی نظمی تبریزی

بر سر کوی تو امشب گذری یافته ام
فرصت سجده به هر کوی و دری یافته ام
از لبش گر نکشم دست ، ملامت نکنی
گشته ام چون مگس ، آخر شکری یافته ام
پیر فرزانه ام امشب سخنی گفت کزو
من هم از بی خبری ها خبری یافته ام
دایم از عشوه ی آن شوخ نبودم محروم
گاهی از نخل محبت ثمری یافته ام
ساقی این باده چه بودست به من پیمودی ؟
که امشب از جام تو شور دگری یافته ام
گر من از کون و مکان بی خبرم خرده مگیر
باز در خلوت خود خوش کمری یافته ام
( نظمی ) از عمر عزیز آن چه طلب می کردم
آخر از صحبت صاحب نظری یافته ام
88/10/3

تسلیت

چو از رویت برادر رنگ و بو شد
نوای ناله ی ما کو به کو شد
دلم اندوه خود را در گلو کشت
ز چشم خواهران خون جو به جو شد
ستم کاری دوران سنگی افکند
که چون آلوده تیری در گلو شد
سیه شد روز روشن از غم هجر
حدیث داغ دل از گفتگو شد
ز هجران تو ( سرخی ) آن چنان است
که از زخم دلش تاب رفو شد
برادر گرامی جناب آقای جواد اسلام پناه
=================
در گذشت برادر گرامیتان مرحوم حاج بیوک ( نورالله ) اسلام پناه را به جنابعالی و خانواده ی محترم تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای بازماندگان صبر جزیل و برای آن مرحوم مغفور خلد آشیان جنت مکان طلب آمرزش می نماییم .
انجمن ادبی فردوسی تبریز

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

جدید ترین غزل استاد نظمی تبریزی


تنها مرا نه دیدن روی تو آرزوست
در هر کجا که می گذرم از تو گفتگوست
ساقی ! به حیرتم که چه پیموده ای مرا؟
صبح است و گریه های جگر سوز در گلوست
از جستجوی کعبه و بتخانه فارغم
من این نماز و سجده که دارم به کوی اوست
مطرب ! ز نغمه های دل انگیز لب مبند
بلبل به هر کجا که نشیند ، ترانه گوست
من سال ها در آتش غم سوختم ، ولی
از دست کس نسوخته ام ، یار شعله خوست
( نظمی ) غمین مباش که می دیر یاب شد
در بزم ما بیا که می اینجا سبو سبوست
28/9/88

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

همایش( کاوشی در شب یلدا)



همایش ( کاووش در شب چله )
دانشگاه تهران – دانشکده ی دارو سازی : استاد کزازی
شب يلدا، درازترين شب سال و يكي از بزرگترين جشن هاي ايرانيان است. ايرانيان همواره شيفته شادي و جشن بوده اند و اين جشن ها را با روشنايي و نور مي آراستند. آنها خورشيد را نماد نيكي مي دانستند و در جشن هايشان آن را ستايش مي كردند. در درازترين و تيره ترين شب سال، ستايش خورشيد نماد ديگري مي یابد. مردمان سرزمين ايران با بيدار ماندن، طلوع خورشيد و سپيده دم را انتظار مي كشند تا خود شاهد دميدن خورشيد باشند و آن را ستايش كنند. خوردن خوراكي ها و مراسم ديگر در اين شب بهانه اي است براي بيدار ماندن يكي از دلايل گرفتن جشن دراين شب زاده شدن ايزدمهر است.
مهر به معناي خورشيد و يكي از بغان ايراني و هندي است و تاريخ پرستش به سال ها پيش از زرتشت مي رسد. پس از ظهور زرتشت، اين پيامبر ايراني خداي بزرگ را اهوارمزدا معرفي كرد. ايزدان و بغان را به دو دسته اهورايي و ديواني تقسيم كرد. در باور زرشتي، بغان تيره اهورايي ستوده و بغان تيره ديواني نكوهيده شود. يكي از ايزدان اهواريي ، مهر ايراني و هني بود. مهر ايزدي نيك است و قسمتي از اوستا به نام او، نام گذاري شده است. در مهريشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ايراني مي نگرد تا دروغي نگويد.»ايزد مهر در يكي از شهرهاي خاوري ايران از دوشيزه اي به نام ناهيد زاده شد. پس از مدت اندكي كشور به كيش مهرپرستي گرويد. مهرپرستي از مرزهاي ايران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرويدند و دين رسمي رم شد. «يوليانوس» يا «ژوليان» يكي از پادشاهان رومي گروه گروه مردم ترسا را به دين مهر مي كشاند و دعوت مي كرد. هنوز هم نيايش هاي اين شاه رومي با مهر برجاست. «اي پدر در آسمان نيايش مرا بشنو» «يوليانوس» در اين نيايش خدا را پدر مي نامد. اين اسمي بود كه ترسايان به تقليد از مهرپرستان بر خداي خود گذاشتند. روميان سال هاي بسيار تولد مهر و شب چله را جشن مي گرفتند و آن را آغاز سال مي دانستند. حتي پس از گسترش دين مسيحيت، باز كشيشان نتوانستند از گرفتن اين جشن ها جلوگيري كنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي كنند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزدمهر،‌ هنگامي كه به آيين و مراسم مسيحيان در كريسمس نگاه مي كنيم بسياري از نشانه هاي ايراني اين مراسم را در مي يابيم. ايرانيان قديم در شب چله درخت سروي را با دو رشته نوار نقره اي و طلايي مي آراستند. بعدها مسيحيان درخت كاج را به تقليد از مهرپرستان و ايرانيان تزيين كردند. مهر از دوشيزه با كره اي به نام آناهيتا در درون غاري زاده شد كه بعدها مسيحيان عيسي را جايگزين مهر و مريم را جايگزين آناهيتا قرار دادند. يكي ديگر از وام گيري هاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يكشنبه است.Sunday به معني روز خورشيد يا مهر است كه روز مقدس مهرپرستان بود. ارنست رنان درباره آيين مهرپرستي گفته است:‌ «اگر عيسويت به هنگام گسترش خود بر اثر بيماري مرگ ماري باز مي ايستاد، سراسر جهان به آيين مهر مي گرويد

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

شب یلدا مبارک


تاریخچه شب یلدا

شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ایرانیان نزدیك به 2500 سال است كه شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را كه درازترین و تاریك ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در كنار یكدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریكی و سردی روحیه آنان را تضعیف نكند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یك شب طولانی و سیاه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.
مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت كه در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت كلیسا، كریسمس (مراسم میلاد مسیح) را 25 دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سال های كبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب 25دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یكی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.
آراستن سرو و كاج در كریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریكی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می كردند كه تا سال بعد یك نهال سرو دیگر كشت كنند.
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از كار دست می كشیدند كه نمی خواستند احیاناً مرتكب بدی كردن شوند كه میترائیسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است كه پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده كه دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست كه انگلیسی یك زبان گرمانیك (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می كرد.
فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (كیانیان كه از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:
كه ما را ز دین بهی ننگ نیست
به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر
آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب، تاریكی و سیاهی در اوج خود است.
واژه یلدا، از دوران ساسانیان كه متمایل به كارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به كار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست كه هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مركب شب چله (40 روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود.خور روز (دی گان)- یكم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یكسان به نظر آیند و كسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و كارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ كردن و خونریزی، حتی كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می كردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده كه همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود .

محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر

آمد از کرب بلا یاران ندا
سوی جانان می شود شاه وفا
همرهش شیران جنگی بی هراس
می روند از مروه تا کوی صفا
گر چه چشم خسته را خواب آرزوست
می رود همراه دل تا نینوا
ماه نو سر در گریبان چون کمان
تیر یک رنگی پراند درهوا
در پسش گل چهرگان باغ عشق
پیش رویش صد هزاران اشقیا
هر طرف آیاتی از لب تشنگی
دم به دم نجوای گوش مقتدا
می طراود دیده اش آب فرات
لیک در خاطر ندارد جز دعا
آتش نامردمان جیره خوار
شعله باران می کند فرش و سما
خون بهای عزت و آزادگی
می شود با خون اصغر ها ادا
ظهر عاشورا در آن دشت ستم
جان به جانان می سپارند اولیا
وای دل ( سرخی ) که در دریای خون
پای هفتاد دوسر شد نیزه ها

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

عید سعید غدیر بر تمام مسلمین جهان مبارک باد

عید سعید غدیر بر تمام مسلمین جهان
مبارک باد

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

فیلم ترسناک

اوباما ! انسانی؟

غزلی جدید از جعفر سرخی


دست گلچین


دوش در آیینه بر پیشانیم چین دیده ام
چهره ی شاداب هستی را چه مسکین دیده ام
دیده ی بینا سیه بین گشته از آه و فغان
اشک را بر مردمان دیده بالین دیده ام
آشنایی با من ای عکسی که در آیینه ای
یادم آمد دی تو را با زلف پر چین دیده ام
گنج قارون و قناعت هر دو در آیینه است
آن یکی نزد شهان ، دست گدا ، این دیده ام
تار موهای سپیدم گفت در آیینه دوش
وه جوانی را خراب از برف سنگین دیده ام
قاب آیینه ز اشکم گشته ( سرخی ) خیس ازآن
غنچه ی نشکفته را در دست گلچین
دیده
ام