خالي است جاي جامي
====================
صد حيف اي عزيزان خالي است جاي جامي
در گوش كس نيايد ديگر صداي جامي
با اين همه طبيبان ، كس چاره گر نگرديد
پيدا نشد دريغا ! درد و دواي جامي
او بود اوستاد و نقاش چيره دستي
نقشي كشيد اين دهر آخر براي جامي
چندان ارادتي كو بر خواجه ي نجف داشت
دارد اگر گناهي بخشد خداي جامي
آن اوستاد نامي چشم از جهان فرو بست
شد جمع ما عزادار اندر عزاي جامي
با اين حقير آخر هم راز و هم زبان بود
هر گز دلم كسي را ننهد به جاي جامي
آن حسن و آن هنر را بيگانه كي شناسد؟
توصيف او بپرسيد از آشناي جامي
طبع ( رسولي ) امروز اين چامه را رقم زد
تا اندكي بگويد از ماجراي جامي
چهارم ارديبهشت هشتاد و نه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر