۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

شعري از عباس رسولي در سوگ استاد جامي -

خالي است جاي جامي

====================

صد حيف اي عزيزان خالي است جاي جامي

در گوش كس نيايد ديگر صداي جامي

با اين همه طبيبان ، كس چاره گر نگرديد

پيدا نشد دريغا ! درد و دواي جامي

او بود اوستاد و نقاش چيره دستي

نقشي كشيد اين دهر آخر براي جامي

چندان ارادتي كو بر خواجه ي نجف داشت

دارد اگر گناهي بخشد خداي جامي

آن اوستاد نامي چشم از جهان فرو بست

شد جمع ما عزادار اندر عزاي جامي

با اين حقير آخر هم راز و هم زبان بود

هر گز دلم كسي را ننهد به جاي جامي

آن حسن و آن هنر را بيگانه كي شناسد؟

توصيف او بپرسيد از آشناي جامي

طبع ( رسولي ) امروز اين چامه را رقم زد

تا اندكي بگويد از ماجراي جامي

چهارم ارديبهشت هشتاد و نه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر