۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

غزلي جديد از استاد

به رحمتي كه خداوندگار من دارد
اميد ها دل اميدوار من دارد
نه نيم غمزه علاجم نمي كند ؛ ورنه
دواي دردو غم بي شمار دارد
ز بي قراري من گرچه واجب است ولي
فراغتي ز دل بي قرار من دارد
به ديگران زلب خويش باده پيمايد
كجا دلش خبري از خمار من دارد؟
اگر تو فاضل و فرزانه اي طلب داري
مجو زغير ؛ كه شهر و ديار من دارد
ز بعد (نظمي ) شيرين سخن نخواهي يافت
كسي كه خامه ي معجز نگار من است

غزلي جديد از استاد

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

روز سپندار مذگان ( جشن عشاق ) بر تمام عاشقان ايران مبارك باد

پیش از هر چیز این روز زا به همه ایرانیان خجسته میگم مخصوصا بانوان این سرزمین کهن.29 بهمن ماه :سپندار مذگان، روز عشاق ايرانی۸۴/۱۱/۲۵ - ۱۲:۲۴ - --- كمتر كسي است كه بداند در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 4 روز پس از والنتاين فرنگي است! اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندارمذ لقب ملي زمين يعني گستراننده، مقدس، فروتن است. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.... آيا زمان آن نرسيده است كه همچون سال هاي اخير و گسترش جشن هاي سده و مهرگان در ايران نسبت به پيش تر، سپندار مذگان را هم گرامي بداريم ؟ حتما شما هم هياهو و هيجان را در خيابان ها دیده اید. مغازه هاي اجناس كادوئي لوكس و فانتزي غلغله ميشود.شمع شکلات ادکلن و.. همه وهمه در جعبه های رنگی قشنگ همراه با کارت هایی که بر روی آنها جملاتی هم نوشته شده و حاکی از عشق و علاقه طرفین می باشد بازار داغی دارند . همه جا اسم Valentine به گوش مي خورد.ملت ايران از جمله ملت هايي است كه زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است، به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با سرور و شادماني روزگار مي گذرانده اند. اين جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه حيات و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است. از آنجايي كه ما با فرهنگ باستاني خود آشنا نیستيم شكوه و زيبايي اين فرهنگ با ما بيگانه شده است.چند سالی بیش نیست که روز ۱۴ فوریه در تقویم جوانان ایرانی ؛ روز ویژه ای شده است. خصوصیتی که روزهای ملی و سنتی ما در همان تقویم ها از آن بی بهره اند. سده ، مهرگان ، تیرگان و ... شاید برای خیلی ها نام های غریبه ای باشنداما از هر بچه مدرسه اي كه در مورد والنتاين سوال كني مي داند كه "در قرن سوم ميلادي كه مطابق مي شود با اوايل امپراطوري ساساني در ايران، در روم باستان فرمانروايي بوده است بنام كلوديوس دوم که عقايد عجيبي داشته است از جمله اينكه سربازي خوب خواهد جنگيد كه مجرد باشد. از اين رو ازدواج را براي سربازان امپراطوري روم قدغن مي كند. كلوديوس به قدري بي رحم وفرمانش به اندازه اي قاطع بود كه هيچ كس جرات كمك به ازدواج سربازان را نداشت.اما كشيشي به نام والنتيوس(والنتاين)،مخفيانه عقد سربازان رومي را با دختران محبوبشان جاري مي كرد.كلوديوس دوم از اين جريان خبردار مي شود و دستور مي دهد كه والنتاين را به زندان بيندازند. والنتاين در زندان عاشق دختر زندانبان مي شود .سرانجام كشيش به جرم جاري كردن عقد عشاق،با قلبي عاشق اعدام مي شود...بنابراين او را به عنوان فدايي وشهيد راه عشق مي دانند و از آن زمان نماد و سمبلي براي عشق مي شود!"اما كمتر كسي است كه بداند در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق وجود داشته است!جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 4 روز پس از والنتاين فرنگي است! اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعني "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعني "شاهي و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندارمذ لقب ملي زمين يعني گستراننده، مقدس، فروتن است. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند. در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است .در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند که با نام آن روز و ماه تناسب داشت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ يا اسفندارمذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندارمذ نام داشت، جشني با همين عنوان مي گرفتند.سپندارمذگان جشن زمين و گرامي داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت مي كردند.شايد هنوز دير نشده باشد كه روز عشق را از 26 بهمن (Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان ايرانيان باستان) منتقل كنيم.

عكس سال

عكس سال

انسان و طبيعت


۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

شعري از الهام منصوري ( شعر سپيد )

هنوز هم نفهمیده ام
در کدام سیاه چاله ی چشمانت
گیر افتاده ام
اینجا نیروی جاذبه بی نهایت است
گریز ممکن نیست
اگر از بارش شهاب سنگ ها زنده بمانم
تا مرکز تو کشیده خواهم شد
سفینه ی دلم دچار کمبود سوخت شده است
باطری های خورشیدیم خالی شده اند
کی بیدار میشوی ؟ . . .

باز گشت از مكه ي معظمه



مهماني انجمن به مناسبت باز گشت خانم و آقاي ملك زاده از مكه ي معظمه

به مناسبت باز گشت از مكه ي معظمه ؛خانم و آقاي ملك زاده اعضاي انجمن فردوسي را به صرف شام دعوت نمودند و جمعي از اساتيد ادبي شهر هم انجمن را سرافراز نموده بودند .انجمن ادبي تبريز ضمن تشكر از مهمان نوازي و پذيرايي شايان ميزبان از جناب حسيني عضو انجمن كه ويلاي زيباي خود را در دره ي باصفاي سيوان دراختيار انجمن قرار داده بودند بي نهايت متشكريم . محيط معنوي و صفاي دوستان و محبت ميهمانان همراه با ريزش دانه هاي سفيد برف كه گويي هديه اي از طرف خداوند بود يك شب فراموش نشدني و خاطره اي بس زيبا به جاي گذاشت . از خدواند براي تمامي اعضا زندگي با عزت خواهانم .
از طرف انجمن ادبي فردوسي - جعفر سرخي

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

غزلي زيبا از جناب حيدري شاعر همداني متخلص به فاني

به كوي ليلي ام بيگانه هستم
ازین بیگا نگی ديوانه هستم
سراغم رابگير از عطر گلها
بيا جانا كه من پروانه هستم
به بزم درد نوشان سيه مست
چراغ روشن ميخانه هستم
به كوي ميكده تابانگ نوش است
رفيق ساقي وپيمانه هستم
چه آتش ها كه بر دلها فكندم
شراب كهنه ي خمخانه هستم
بهشتت را نمي خواهم كه من هم
اسير طره ي جانانه هستم
شبي در محفل (فاني)قدم نه
شماچون شمع و من پروانه هستم

جديد ترين غزل سرخي



بلبل غم ديده


کاش می شد عشق را ایجاد کرد


در بهاران عاشقان را یاد کرد


کاش می شد کودک افسرده را


با کلامی يا سلامی شاد کرد


يا كه می شد بلبل غم ديده را


آخر از كنج قفس آزاد كرد


كاش می شد در سکوت سینه ها


زندگی را بی امان فریاد کرد



يا كه مي شد پيش شيرين دهنان



صحبت از داغ دل فرهاد کرد



كاش مي شد بر سر ويرانه ها



سازه هاي زندگي بنياد كرد



كاش مي شد در ميان آب و خاك



صحبتي از آتش و از باد كرد



يا كه ( سرخی ) را ز راه ميكده



سوی مسجد راهی و ارشاد کرد